مقاله برگزیدهامام جعفرصادق علیهالسلام![]() رئیس مذهب جعفری و ششمین پیشوای شیعیان در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در مدینه متولد شد. نام مبارکش جعفر» و مشهورترین کنیه آن حضرت ابوعبدالله»، و مشهورترین لقبش، صادق» است. پدر گرامیش امام باقر (علیهالسّلام)» و مادرش ام فروه» دختر قاسم محمد بن ابوبکر است. که امام صادق (علیهالسّلام) درباره او فرمود: کانت امی ممن آمنت واتقت واحسنت والله یحب المحسنین» مادرم از ن مؤمن، با تقوا و نیکوکار بود و خدا نیکوکاران را دوست دارد». شخصیت امامامام صادق (علیهالسّلام) دارای شخصیتی ممتاز و بینظیر بود که همانند خورشید فروزانی دیدگان ناظران را خیره میکرد. و مورد مدح و ستایش صاحب نظران قرار گرفته است. مالک بن انس _از پیشوایان چهارگانه اهل سنت _ میگوید: هرگز چشمی مانند جعفر بن محمد را ندیده و گوشی نظیر او را نشنیده و هرگز بر قلب انسانی برتر از جعفر بن محمد، از نظر دانش و عبادت و پرهیزگاری، خطور نکرده است دوران قبل از امامتدر دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفادار و با بصیرت بود. امام باقر در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا میخواند. لذا احادیث زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق نقل شده است. امام صادق در سال ۱۱۴ هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن ۳۱ سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت بنی امیه که در سال ۱۳۲ به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت بنی عباس. اوضاع جامعه در آغاز امامتدر آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و در این زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند. دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه معصومین (علیهم السلام)، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود. این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال ۱۲۹ هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید. این کشمکشها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد. از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار میرفت. ادامه |
امام محمد غزالی، فرزند محمد، فیلسوف، متکلم و فقیه ایرانی و یکی از بزرگترین مردان تصوف سده پنجم هجری است. نام کامل وی، ابیحامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی، ملقب به حجت الاسلام زینالدین الطوسی است.
ابوحامد محمد غزالی” در سال ۴۵۰ یا ۴۵۱ هـ در طابران» (یکی از شهرهای طوس) به دنیا آمد.
پدرش مرد فقیری بود که شغل پشمفروشی در بازار داشت و شاید به همین خاطر او را "غزالی" نامیدند.
"غزالی" تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش نزد "احمد رازکانی" آغاز کرد. سپس به نیشابور رفته و در درس "امام جوینی" شرکت نمود. بر اثر مطالعه و زحمات فراوان، در زمان اندکی جزء بزرگان و علما محسوب گشت. از نیشابور به محضر "خواجه نظامالملک" وزیر سلجوقی عازم و مورد استقبال و احترام واقع شد.
در مجالس مناظره که در حضور خواجه تشکیل مییافت، به طور فعالانه شرکت و به منازعه با بزرگان میپرداخت؛ به طوری که مشهور و سرشناس گشت و "نظام الملک" تدریس مدرسه نظامیه بغداد را به او واگذار کرد.
از جمله اساتید برجسته او علاوه بر "جوینی" میتوان به "قاضی ابوالفتح" حاکم طوسی، "محمد بن احمد خواری" و "ابوسهیل محمد بن عبیدالله حفصی" و از شاگردانش میتوان به "ابوالخطاب" و "ابن عقیل" که از بزرگان اهل حنابله بودند، اشاره کرد.
"ابوحامد" آثار زیادی از خود به جای گذاشته است که از آن جمله میتوان به نصیحة الملوک، فضایل الانام، فارسنامه، کیمیای سعادت،احیاء علوم الدین، تهافت الفلاسفه، الوجیر فی فروع الفقه، المستصفی، سرالعالمین و کشف ما فی الدارین و المظنون به علی غیر اهله اشاره نمود.
سرانجام، پس از حدود نیم قرن زندگی، روز دوشنبه، جمادی الاخره سال ۵۰۵ هـ در اقامتگاهش دار فانی را وداع گفت.
نظریات غزالی در فلسفه بیشتر جنبه انتقادی دارد. او در آثار فلسفی خود ضمن ارائه گزارش ساده از آرای فیلسوفان، با باریکبینی و موشکافی به نقد آنها میپردازد. ابوحامد از استقلال فکری فوقالعاده برخوردار بود و ضد فلسفههای ارسطویی و افلاطونی و نمایندگانمسلمان (مثل فارابی و ابنسینا) به مبارزه واقعی برخاست.
ادامه
طائف، شهری در جنوب شرقی مکه است .
این شهر در ˚۴۰ و́ ۲۱ طول شرقی و در ˚۲۱ و ́۱۵ عرض شمالی، در۹۰ کیلومتری مکه، ۱۶۰ کیلومتری جده ، ۹۰۰ کیلومتری ریاض، و در ارتفاع ۱۶۸۰ متری از سطح دریا واقع است.
طائف از طوف ، به معنای دور چیزی چرخیدن و طواف کردن، است. دربارۀ وجه تسمیۀ طائف روایاتی وجود دارد که بیشتر آنها خرافهبه نظر میرسند. بنا بر روایتی، دمودن ، پسر عبدالملک از تیرۀ صَدف، پس از کشتن پسرعموی خود، عمرو ، به سرزمین وَجّ گریخت و با مسعودبن معتب ثقفی پیمان بست. او متعهد شد در قبال ازدواج در وجّ، در اطراف محل ست ثقیف دیواری نفوذ ناپذیر بسازد. مسعوددختر خود را به عقد وی درآورد و او نیز آن دیوار مستحکم را بنا کرد. چون برای ورود به شهر میبایست دیوار را دور میزدند، آنجا را طائف نامیدند. بنا بر روایتی دیگر، جبرئیل یک قطعه از سرزمین فلسطین را جدا کرد و آن را دور کعبه طواف داد و در محل طائف گذاشت و آنجا را طائف نامیدند.
یاقوت حموی نوشتهاست که طائف در مغرب نجد، در رشته کوه سراه، نزدیک کوهستان غزوان ، و در وادی وَجّ واقع است. کوههای متعددی، ازجمله المحترق ، الاصیحرین ، صعب والمدهون ، آن را احاطه کردهاند. درههای بزرگ و کوچک واقع در کوهها را وادی مینامند. وادی وَجّ، جفیجف ، مِثناة ، لِیّه ، الخرار و لقیم از مهمترین وادیهای اطراف طائف هستند. طائف به سبب ارتفاع بسیاراز سطح دریا، برخلاف آب و هوا ی گرم و سوزان شبهجزیره ، دارای آب و هوای معتدل و مطبوع است. جغرافیدانان مسلمان دربارۀ آب و هوای معتدل و خنک طائف اتفاق نظر دارند. به نوشتۀ ابوالفداء ، طائف سرد ترین نقطۀ حجاز است و آب در قلههای اطراف آن یخ میبندد. وزش بادهای شمالی و غربی در این شهر، سبب ترکیب دو سامانۀ هوای مختلف شدهاست و موجب جاری شدن بارانهای سیلآسا در فصل بهار میشود. میزان باران سالانۀ آن بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ میلیمتر است. چشمههای متعددی چون المِثناه ، الفِیصلیه ، الوَهیط و شبرادر کوهستانهای اطراف طائف جاری هستند. دمای هوا در این شهر در گرم ترین روزهای سال به ۳۷ْ و در سردترین روزهای سال به زیر صفر میرسد.
ادامه
غزوه در اصطلاح به جنگی گفته میشود که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود فرماندهی آن را به عهده داشت. غزوه حنین» از غزوات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مشرکان هوازن، در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد. اسامی آنرا یَوم حنین وقعه حنین، غزاة حنین، غزوه هوازِن وقعه هوازن نیز نامیده اند.
غزوه حنین» از غزوات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مشرکان هوازن، در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد. حنین» در منطقهای بین مکه و طائف قرار داشت و از مکه سه شب فاصله داشت. و طایفه هوازن در نزدیکی آن زندگی میکرد. بعد از فتح مکه این طایفه به فرماندهی جوانی سی ساله به نام "مالک بن عوف نصری"به جمعآوری نیرو پرداخت تا در پرتو آن بتواند با مسلمانان مقابله کند. از اینرو به جمعآوری ده هزار جنگجو اقدام کرد که به وسیله شتران و گوسفندان فراوان پشتیبانی میشد. مالک بن عوف نصری که بر خلاف نظر شیوخ قبیله دست به چنین کاری زده بود، دستور داد تا همه سپاهیان، ن و کودکان و نیز شتران و گاوان و گوسفندان خود را به همراه بیاورند؛ چرا که این اقدام باعث خواهد شد، جنگجویان در دفاع از مال، جان و ناموس خود محکمتر باشند.
از سوی دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از نصب "عتاب بن اسید" به عنوان حاکم مکه، به همراه دوازده هزار نفر عازم حنین شد که هزار نفر از آنان را به فرماندهی "خالد بن ولید" به عنوان مقدمه لشکر پیش فرستاد. ایشان همچنین دستور دادند، همان افرادی که به هنگام ورود به مکه پرچمدار بودهاند، پرچم را بر دوش گیرند و پرچم بزرگ را به دست "علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)" داد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صبح روز شنبه، ششم شوال از مکه خارج شد.
از سوی دیگر مالک بن عوف که لشگر خود را آماده کرده بود، سه نفر را برای کسب خبر به لشگرگاه مسلمانان فرستاد، همان کاری که "عبدالله بن ابی حَدرد اسلمی" برای رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انجام داد.
در این غزوه، که اولین غزوه بعد از فتح مکه به شمار میرفت، مردم مکه و انبوهی از مشرکان سابق، از جمله سران آنها، مانند "صفوان بن امیه"، "ابوسفیان" و بسیاری دیگر هم حضور داشتند؛ اما آنان چندان مایل به پیروزی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبودند، بلکه بیشتر برای دیدن نتیجه جنگ و بهرهمندی از غنایم، همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شده بودند. با توجه به این نکته، هنگامی که مقدمه سپاه به فرماندهی خالد بن ولید، وارد منطقه و دره حنین شد، با حمله مشرکین هوازن که از شب قبل در دره کمین کرده بودند، روبرو شدند. نیروهای خالد بن ولید نتوانستند در برابر آنان پایداری کنند و پس از شکست عقبنشینی کردند. به دنبال آنها اهل مکه و همه مسلمانان عقب نشستند و پشت سر خود را هم نگاه نکردند. اتفاقی که نو مسلمانان از آن بسیار خوشحال بودند.
در این هنگام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مهاجرین و انصار را با نام اصحاب سَمُره»، بیعتکنندگان در بیعت رضوان صدا میزد که برخی از آنان بازگشتند."عباس بن عبدالمطلب" نیز که صدای بلندتری داشت، همین عمل را انجام میداد در آن کارزار سخت، "علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) "، "فضل بن عباس" و برادر او "ربیعة بن حارث"، "ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب"، "عباس بن عبدالمطلب"، "اسامة بن زید" و برخی دیگر، شجاعت و پایداری بسیاری از خود نشان دادند. این موضوع همبستگی مجددی را به سپاه اسلام بازگرداند و مسلمانان لبیکگویان بازگشتند. آنان انسجام و نظم از دست رفته را باز یافتند و همین امر منجر به شکست هوازن و همپیمانان آنان شد. با این وجود و شکست اولیه مسلمانان بیش از چهار تن از آنان کشته نشدند و بازماندگان هوازن به جاهای مختلف از جمله طائف» فرار کردند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داد، هر که مشرکی را بکشد، لباس و سلاح مقتول مال او باشد. همچنین گروهی را به فرماندهی "ابو عامر اشعری" با همراهی "سعد بن اکوع" به تعقیب هوازنیان فراری فرستاد. در این تعقیب و گریز ابو عامر کشته شد و سعد بن اکوع به جای او فرمانده گروه شد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از شنیدن خبر شهادت ابو عامر برای وی دعای بسیار کرد.
ادامه
اول ماه شوال را عید فطر میگویند که بنابر معنای عید، به معنای بازگشت به فطرت میباشد.
عید در لغت از ماده عود به معنی بازگشت است، و لذا به روزهائی که مشکلات از قوم و جمعیتی برطرف می شود و بازگشت به پیروزیها و راحتیهای نخستین میکند عید گفته میشود، و در اعیاد اسلامی به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه حج، صفا وپاکی فطری نخستین به روح و جان باز میگردد و آلودگیها که برخلاف فطرت است، از میان میرود، عید گفته شده است.
بسیاری از آیات قرآن بر اجتماعی بودن شئون اسلامی دلالت می کند و صفت اجتماعی بودن در تمامی احکام و نوامیس اسلامی حاکم است.
شارع مقدس اسلام در مسئله جهاد، اجتماعی بودن را به طور مستقیم تشریع کرده و دستور داده حضور در جهاد و دفاع، به آن مقداری که دشمن دفع شود واجب است.
روزه و حج بر هر کسی که مستطیع و قادر به انجام آن دو باشد و عذری نداشته باشد واجب است، اجتماعیت، در این دو واجد به طور مستقیم نیست. بلکه لازمه آن دو است، چون وقتیروزهدار روزه گرفت قهراً در طول رمضان در مساجد رفت و آمد خواهد کرد و در آخر در روز عید فطر، این اجتماع به حد کامل می رسد، و نیز وقتی مکلف به زیارت خانه خدا گردید قهراً با سایر مسلمانان یک جا جمع میشود، و در روز عید قربان این اجتماع به حد کامل میرسد. و نیزنمازهای پنجگانه یومیه را بر هر مکلفی واجب کرده، و جماعت را در آن واجب نساخته، ولی اینرخصت را در روز جمعه تدارک و تلافی کرده و اجتماع برای نماز جمعه را بر همه واجب ساخته است.
با مراجعه به قرآن شریف آیاتی را میتوان یافت که به طور مستقیم و با کمی دقت بر عید فطر وآداب آن توجه دارند و نشان میدهند که این مسئله از دید قرآن پنهان نمانده است. آن آیاتعبارتند از:
در آیه ۱۸۵ سوره مبارکه بقره، خداوند متعال ضمن معرفی ماه مبارک رمضان و نزول قرآن در آن به برخی از احکام مربوط به این ماه شریف اشاره کرده و میفرماید: هر یک از شما که هلال ماهرمضان را مشاهده کرد باید روزه بگیرد وکسی که در حال سفر و یا مریض بود و ماه رمضان را درککرد در روزهای دیگر باید، روزه فوت شده را جبران کند. در ادامه میفرماید: خداوند این احکام را به خاطر راحتی شما و نه به خاطر به سختی افتادنتان تشریع نموده است و اینکه عدد را تکمیل کنید و خدا را به خاطر هدایت بزرگ بدارید. یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر ولتکملواالعده ولتکبروالله علی ماهدئکم ولعلکم تشکرون».
ولتکملوا. عطف به یرید و مبین علت غائی است. خداوند در تشریع احکام برای شما آسانی خواسته نه سختگیری، تا روزه ایام معدود را به هر صورتی که بتوانید چه در ماه رمضان یا غیر آن به کمال رسانید ممکن است ولتکملوا، عطف به فعل مقدر یا فلیصمه، باشد: تا از این امر فلیصمه» (و هر امری) آنچه آسانست و بتوانید، انجام دهید و آن را تکمیل نمایید، چون امرولتکملوا بعد از امر به روزه ماه رمضان است کمال ظاهری آن معنای اتمام میباشد. و کمال معنویآن انجام با شرایط و آداب آن است تا با گذشت ایام اراده ایمانی، حاکم برانگیزهها و شهواتگردد و انسان را برتر آرد و اراده خدا ذهن را فراگیر و یاد عظمت او زنده و فعال گردد یادی که بر طریق هدایت استوار شود: ولتکبرو الله علی ماهداک و در پرتو آن، نعمتها مشخص و شکرگزاریشود.
در روایات منظور از تکبیر در جمله: و لتکبرواالله علی ما هدیکم، تعظیم، و منظور از هدایت،ولایت است.
اینکه هدایت به معنای ولایت باشد از باب تطبیق کلی بر مصداق است و ممکن است از قبیل همان قسم بیاناتی باشد که نامش را تاویل گذاشتهاند، چنانکه در بعضی از روایات آمده و در معنای دو کلمه یسر و عسر فرمودهاند: یسر ولایت و عسر مخالفت با خدا و دوستی با دشمنانخداست.
پس معنای آیه این است که تا خداوند را بزرگ بداری و اجلالش کنی بخاطر آن هدایت و راهنماییکه برای شما در دینتان بیان کرد و بهخاطر آنکه به شما توفیق داد تا ماه رمضان را روزه بدارید این ماه اختصاصی شما امت مسلمان میباشد و امم دیگر از آن بیبهرهاند.
بیشتر دانشمندان گفتهاند که مقصود از ولتکبر الله، تکبیرهایی است که در شب عید فطر وارد شده است که این تکبیرها بعد از چهار نماز مغرب و عشاء و صبح روز عید و نماز عید فطر گفته میشود. در عید فطر اینگونه میگویند الله اکبر الله اکبر لااله الاالله و الله اکبر الله اکبر ولله الحمد الحمد علی ماهدانا وله الشکر علی مااولانا»
توضیح - برخی برای روز عید این تکبیرها را بعد از نماز ظهر و عصر روز عید نیز ذکر کردهاند. حضرت امام خمینی و آیت الله اراکی جزء این دسته از فقها میباشند مستند این حکم، روایتی است از قول امام صادق (علیه السلام) که فرمود: در عید فطر هم تکبیر هست، عرضه داشتم تکبیر که غیر از روز قربان نیست، فرمود: چرا در عید فطر هم هست، لیکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نماز عید گفته شود.
همچنین سعید نقاش از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب نیست بلکه مستحب است، میگوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟ فرمود در شب عید در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عید آنگاه قطع می شود، عرضه داشتم: چگونه تکبیر بگویم؟ فرمود: میگوئی الله اکبر، الله اکبر، لااله الاالله، و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الله اکبر علی ماهدانا و منظور از کلام خدا که میفرماید: و لتکملوا العده همین است، چون معنایش این است که نماز کامل کنید. و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرده تکبیر کنید، و تکبیر همین است که بگوئید: الله اکبر، لااله الاالله، و الله اکبر، و لله الحمدراوی می گوید در روایت دیگری آمده که تکبیر آخر را چهار بار باید گفت.
ادامه
مقاله برگزیدهدعای روز بیست و نهم ماه رمضاندعای روز بیست و نهم ماه رمضان، متضمن معارفی همچون پوشش رحمت خدا،توفیق و حفظ از گناه و پاکی دل از تاریکیهای شکها و اوهام باطل میباشد. متن و ترجمه دعااللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَةِ یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین. ای خدا در این روز مرا به رحمت خود درپوشان و هم توفیق و حفظ از گناهان روزیفرما و دلم را از تاریکیهای شکها و اوهام باطل پاک دار، ای خدای مهربان بر اهل ایمان. پوشش رحمت خدااللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ ای خدا من را به رحمت خودت بپوشان؛ غش» به معنی مخفی کردن است؛ اگر کسی عیب جنس را بپوشاند در اصطلاح میگویند: غش در معامله کرده است و درحدیث آمده است که: لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً» ؛ کسی که آب در شیر میریزد به مردم میفروشد مسلمان نیست؛ کسی که مال عیبدار را به دیگری میفروشد و عیب آن را مخفی میکند، مسلمان نیست و هم چین آدمی خیر هم نمیبیند. اگر رحمت الهی شامل حال ما بشود خیر زیادی به ما میرسد. سه خصلت مؤمنوَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ خدایا به من توفیق بده؛ تا موفق به نماز شب بشوم؛ توفیق خواندن دعای ابو حمزه را عنایت کن و.! امام جواد (علیهالسلام) فرمودند: مؤمن به سه خصلت محتاج است که اولین آنها توفیق است. دوم. مؤمن به واعظ درونی محتاج است تا همیشه حواس او جمع باشد و از احوال دنیا عبرت آموزی کند؛ همیشه به خودتان بگویید که تا کی از خدا غافل هستی! ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این چند روزه دریابی (سعدی شیرازی (رحمةاللهعلیه)) سوم. قبولُ مِن مَن یَنصحه» هر کس که تو را نصیحت میکند از او بپذیر ؛ هر چند که خود آن شخص اهل عمل نباشد؛ مثلاً اگر شخصی سیگار میکشد و به شما میگوید: من سیگاری هستم ولی تو سیگاری نشو این نصیحت را از او قبول بکنید. دستوری برای نجات از شکوَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَةِ خدایا قلب من را از آلودگیهای شک پاکیزه کن؛ یعنی من گرفتار شک نباشم؛ بعضیها دچار شک هستند و وسوسه خناس به سراغ ایشان میآید و از مبداء تا معادانسان را در شک میاندازد؛ خدایا من را از این گرفتاری نجاتم بده. کسانی که گرفتار وسوسه هستند و در همه مسائل شک میکنند روزی صد مرتبه ذکر شریف لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» را بگویند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطاب به سلمان میفرمایند: اَکثِر مِن قولِ لا حَول و لا قوة. این ذکر را زیاد بگو، فاِنَها کَنزٌ مِن کُنوزِ الجَنة، این ذکر از گنجهای بهشت است. ادامه |
درباره این سایت